command line

here is our command line

command line

here is our command line

آدم فضایی !

دیشب نشسته بودم تو پارک شرافت منتظر ننه بابام بودم که بیان دنبالم ،

یهو یه نفر از پشت دستشو گذاشت رو شونم ،

برگشتم دیدم یه پسر بچه ی ده یازده ساله ست ،

یه پلاستیک مشکی و یه فیلم تو اون یکی دستش بود ،

سرشو پایین انداخته بود ، اصلا تو صورتم نگاه نکرد ،

همینطور که داشت زمینو نگاه میکرد گفت فیلم ِ جدید دارم ،

گفتم چیَن فیلمات ؟

روی پلاستیک ِ دی وی دیو برگردوند سمتم تا عکسای فیلمارو ببینم ،

گفتم دیدم اینارو ، ممنون (ندیده بودمشون ، چون خوشم نیومد اینو گفتم) ،

همینطور که سرش پایین بود گفت گرسنه ام ، کمکم کن ،

هیچی نگفتم ،

دستشو از رو شونم برداشتو رفت ،

یه مدلی راه میرفت ، خاص بود ، مظلوم بود ،

هنوز پنج متر ازم دور نشده بود ، گفتم آقا پسر ، بیا ،

برگشت پیشم ، یه هزاری از جیبم دراوردم دادم بهش ،

اونم یه فیلم از تو پلاستیکش دراورد ، گذاشت تو دستمو رفت ،

داشتم بهش نگاه میکردم ، کلی فکر اومد تو ذهنم ،

همینطور دور شدو دور شد تا اینکه یهو غیب شد ! دیگه ندیدمش ،

داشتم فک میکردم که بابام اینا رسیدنو بلند شدم رفتم ...


آخر شب که میخواستم بخوابم یاد پسره افتادم ،

فرق این بچه ی ضعیف ِ ده ساله که برای پول دراوردن سی دی میفروشه با اون عوضی هایی که سن پدر منو دارنو برای پول دراوردن دستشونو جلوی هرکسی دراز میکننو ملتو برای یه پونصدی به خدا و پیغمبر قسم میدن چیه ؟ یعنی واقعا اون مرد بیست سی ساله اگه خودش بخواد نمیتونه برای دراوردن پول غذاش کاری جز گدایی کنه ؟ شاید اون پسره که دستشو گذاشت رو شونم (!) با پول هایی که مردم بهش میدن نمیره چیزی بخره بخوره و میگه گرسنه ام که سی دی هاشو بفروشه ، و اون پولو میره میده به اون یارویی که براش اونارو رایت میکنه ، ولی هرچی باشه (حتی شاید با فریب دادن) یه پولی در میاره که صاحب کارش بهش جای خواب بده ، حداقلش اینه که گدایی نمیکنه ، از مردم مفتکی پول نمیخواد ، میگه گرسنه ام ، کمکم کن ، ولی دستشو جلوی ملت دراز نمیکنه ...


بلند شدم برم ببینم تو دی وی دیه چه فیلمایی هست ، هرچی گشتم پیداش نکردم ، اون هزاریو برای فیلم بهش نداده بودم ، احتمالا فیلمشم با خودش غیب شده بود !...


ََArguments :

1. اصلا دوس ندارم پست هام طولانی بشن ، ولی میشن ! دلیلشم اینه که نوشتن بلد نیستم ، نمیتونم حسمو تو چندتا جمله بیان کنم (!) هرچند که مطمئنم با این پست نسبتا طولانی هم هیچ کدومتونن نفهمیدید چه حسی به اون پسربچه پیدا کردم ...

2. نمیشه گفت وبلاگ بده ! ولی خوب هم نیست !

3. واقعا کیه که منو نشناسه !

4. وضیعت سفید نیست ، ولی نمیشه هم گفت قهوه ای رنگه !!!

5. نمیتونم هم زمان دو تا کارو انجام بدم ! :دی

6. وبلاگ جدید آمادست ، هروقت حسش بیاد اساس کشی میکنم ...

اضافه ی تشبیهی !

میگم وقت ندارم ، میگه مگه چیکار میکنی ؟

میگم استراتژی دوس دارم ، میگه فقط ریسینگ !

میگم پول میخوام ، میگه میخوای چیکار ؟

میگم میخوام برم تعیین سطح بدم ، میگه کلاساش مختلطه ؟

میگم بریم کادو بخریم ، میگه تولدشه ؟

میگم دلم تنگ شده ، میگه منم !

میگم درسمو میخونم ، میگه خوندن ِ شب امتحان بدرد نمیخوره !

میگم تی شرتم نه تنگه نه مدل داره ، میگه انظباطتو یه نمره کم میکنم !

میگم اسمه کوچیکشو نگو ، میگه بیا مبارزه کنیم !

میگم میخوام برم باشگاه ، میگه اول باید بریم دکتر !

میگم جوراب خریدی برام ؟ ، میگه نه !

میگم پنجشنبه بریم بیرون ، میگه کنسله !

میگم تو فقط خواهرمی ، میگه دوستت دارم !

میگم شک دارم بهش ، میگه چیزی فهمیدی حتما به من بگو !

میگم فرید هستم ، چالاکی ، میگه کیه که شمارو نشناسه !

میگم ویالون که بهتر بود ، میگه نه ، کیبورد باکلاس تره !

میگم فیلم آموزشی میخوام ، میگه متاهلی ؟

میگم بغل دستیم بچه ی خوبیه ، میگه میاد بریم بیرون ؟

میگم نشناختمش ، میگه میخوای حالشو بگیری ؟

میگم بعد از 12 کلاس داره ، میگه خوابم میبره !

میگم زیاد به این چیزا فک نکن ، میگه میخوام تا صب درس بخونم !

میگم شما معلم مهربونی هستی ، میگه فقط 3/3 !

میگم خوبم ممنون ، میگه امروز خیلی خوش تیپ شدی !

میگم شب شد ، هوا سرده ، میگه حال میده که !

میگم به من میگن فرید به تو میگن سجاد ، میگه فرید ِ از خود مرسی !

میگم آقا تا چارراه میام باهاتون ، میگه خورده ندارم !

میگم ساعت یک ِ شبه ، میگه سه نفر آنلاینن !

میگم خوشحال میشم کمکت کنم ، میگه حرفات برام خیلی ارزش داره !

میگم ''چی فک میکردیم چی شد'' ، میگه اسنایپر تویی ؟

میگم مطلب ندارم ، میگه آپ کن !

از نوع افتخار آمیزش !

اینجا کجاست ؟ چرا همه جا تاریکه ؟ چرا اینجا اینقدر سرده ؟ چرا هیچکی اینجا نیست ؟ چرا همه جا گرد  و خاک نشسته ؟ این چیه ؟ ''فرمان ها'' ؟ چرا فقط همین یه برگ توشه ؟ ''وب متروکه'' ؟ امیرحسین ؟ فرید ؟ یعنی اینجا وبلاگ ما ِ ؟ یعنی واقعا اینجا همونجاییه که هر پستش سی چل تا نظر داشت ؟ چرا اینجوری شده ؟ یعنی همش تو همین چهل روز که نبودم اینقدر تغییر کرده ؟!!


هیچی دیگه ! برگشتم ! همین !


Arguments :

1. هنوز وقت نکردم ببینم تو این مدت که نبودم چه اتفاقایی افتاده ، فقط پست های آخر وبلاگارو خوندم ، بزودی فعالیتمو در سطح گسترده آغاز میکنم ! :دی

2. زندگی خیلی قشنگه ! ریاضی خیلی درس شیرینیه ! معلم عربی خیلی معلم مهربونیه !

3. فرشته خانوم کارشو خوب بلده !

4. بازگشت 4 تا دوست ! خوشحال شدیم !

5. ! : یکی از علائم نگارشی ...