پایان ِ روزای ِ خوش

چند روزه که حالم زیاد خوب نیست ، دارم دوستامو از دست میدم ، تو ۹ روز گذشته ۴ تا از بهترین دوستام از دستم ناراحت شدن ، نمیدونم چرا ، شاید دلیلش اینه که این اواخر سعی کرده بودم مثله قبلنا دیگه تریپ شخصیت برندارم ، نمیدونم .... شاید نباید باهاشون شوخی میکردم ، یعنی اونا فرید ِجدیو دوس دارن ؟!!

اخه بدیش اینه که خوبها ازم دور میشنو بجاشون یه سری مزاحم میخوان باهام دوس شن

من واقعا نمیخوام که اونا ازم بدشون بیاد ، امیدوارم یه فرصتی پیش بیاد که بهشون بگم الکی از دستم ناراحت شدن ...

Arguments :

1.میخوام گریه کنم ولی گریم نمیاد !

2.خوشحالم که شما دوستای وبلاگیو دارم .

3.آخه چرا آدمو میفوضولونین ؟ (به فوضولی وا میدارین!)

چند نفرند که با اسم مستعار شدیدا کنجکاوم کردن ...

4.و چه میکند این کاکائوجات با آدم !...

5.مبعثتون مبارک !

6.نمیدونم ایرانسلم چش شده ! نه زنگ میزنه ، نه زنگ میخوره ، نه اس میره ، نه اس میاد ...

واقعا وضعیت وحشتناکیه ، من نصفه روزام با گوشیم میگذره ، الان دارم میترکم ! اگه دیدن دیگه نیومدم بدونین دلیله مرگم این بوده